شعر در مورد
امام حسن عسکری,شعر در مورد امام حسن عسکری کودکانه,شعری در مورد امام حسن
عسکری,شعر در باره امام حسن عسکری,شعر کوتاه در مورد امام حسن عسکری,شعر
زیبا در مورد امام حسن عسکری,شعر کودکانه در مورد امام حسن عسگری,شعر
کودکانه درمورد امام حسن عسکری,شعر کودکانه در مورد شهادت امام حسن
عسکری,شعر کودکانه در مورد ولادت امام حسن عسکری,شعری در مورد امام حسن
عسگری,شعر در باره امام حسن عسگری,شعری در مورد ولادت امام حسن عسگری,شعری
زیبا در مورد امام حسن عسگری,شعری در مورد تولد امام حسن عسگری,شعر در خصوص
امام حسن عسگری,اشعار در مورد امام حسن عسگری,شعری درباره امام حسن
عسگری,شعر در خصوص امام حسن عسکری,شعر کودکانه در مورد ولادت امام حسن
عسگری,شعر کودکانه درباره تولد امام حسن عسگری,شعرکودکانه در مورد امام حسن
عسکری,شعر زیبا در مورد امام حسن عسگری,شعر زیبا درباره امام حسن
عسگری,شعر زیبا در مورد تولد امام حسن عسکری,شعر زیبا درباره امام حسن
عسکری,شعر زیبا درباره ی امام حسن عسگری,شعر زیبا درباره ولادت امام حسن
عسگری,شعر کوتاه در مورد امام حسن عسگری,شعر کوتاه درباره امام حسن
عسگری,شعر کوتاه در مورد ولادت امام حسن عسکری,شعر کوتاه در مورد شهادت
امام حسن عسکری,شعر کوتاه درباره امام حسن عسکری,شعر کوتاه درباره ولادت
امام حسن عسگری,شعر کوتاه درباره ی ولادت امام حسن عسگری,شعر دوبیتی در
مورد امام حسن عسگری,شعر دوبیتی درباره امام حسن عسگری,شعر درباره تولد
امام حسن عسکری,شعر ترکی در مورد ولادت امام حسن عسگری,شعری درباره تولد
امام حسن عسگری,شعر امام حسن عسکری,شعر امام حسن عسکری ولادت,شعر امام حسن
عسکری شهادت,شعر امام حسن عسکری میلاد,شعر امام حسن عسکری مدح,شعر امام حسن
عسکری ع,شعر امام حسن عسکری,اشعار امام حسن عسکری شهادت,اشعار امام حسن
عسکری ولادت,شعر امام حسن عسگری,شعر ولادت امام حسن عسکری علیه السلام,شعر
ولادت امام حسن عسکری لطیفیان,شعر ولادت امام حسن عسکری حسینیه,شعر ولادت
امام حسن عسکری وحید قاسمی,شعر درمورد ولادت امام حسن عسکری,شعر شهادت امام
حسن عسکری برقعی,شعر شهادت امام حسن عسکری از لطیفیان,شعر شهادت امام حسن
عسکری سهیل عرب,شعر شهادت امام حسن عسکری با سبک,شعر شهادت امام حسن عسکری
تیشه های اشک,اشعار امام حسن عسگری میلاد,شعر میلاد امام حسن عسکری علیه
السلام,شعر میلاد امام حسن عسکری لطیفیان,شعر میلاد امام حسن عسکری
سازگار,شعر میلاد امام حسن عسکری ع لطیفیان,شعر درباره میلاد امام حسن
عسکری,شعر سرود میلاد امام حسن عسکری,شعر کودکانه میلاد امام حسن عسکری,شعر
ترکی میلاد امام حسن عسکری,شعر در مدح امام حسن عسکری ع,شعر مدح ولادت
امام حسن عسکری,شعر مدح ومرثیه امام حسن عسکری,شعر امام حسن عسکری علیه
السلام,شعر ولادت امام حسن عسگری ع,اشعار ولادت امام حسن عسگری ع,شعر امام
حسن عسگری ع,شعر شهادت امام حسن عسکری ع,شعر شهادت امام حسن عسکری علیه
السلام,شعر درباره امام حسن عسکری ع,شعر تولد امام حسن عسکری (ع),شعر
الامام حسن العسکری,شعر در مورد امام حسن عسکری,شعر عن الامام حسن
العسکری,شعر در مورد شهادت امام حسن عسکری,شعر درباره امام حسن عسکری,شعر
امام حسن عسکرى,شعر برای ولادت امام حسن عسکری,شعر درباره ی امام حسن
عسکری,شعر درباره ی ولادت امام حسن عسکری,اشعار شهادت امام حسن عسکری سهیل
عرب,اشعار شهادت امام حسن عسکری سازگار,اشعار شهادت امام حسن عسکری
لطیفیان,اشعار شهادت امام حسن عسکری جدید,اشعار مداحی شهادت امام حسن
عسکری,اشعار ونوحه شهادت امام حسن عسکری,اشعار ولادت امام حسن عسکری علیه
السلام,اشعار ولادتی امام حسن عسکری,اشعار ترکی ولادت امام حسن عسکری,اشعار
دوبیتی ولادت امام حسن عسکری,شعر امام حسن عسگری سامرا,اشعار امام حسن
عسگری,اشعار امام حسن عسگری شهادت,شعر برای امام حسن عسکری
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد امام حسن عسگری برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
حلال زاده کشیده است به عمو این بار
کرامتِ حسنی در امامِ عسکری (ع) است
از پای سفره های حسن های اهل بیت (ع)
عالَم اگر زنند بفرما … نمی روم
برایِ اسمِ « حسن (ع) » ، حق نوشته غربت را
چه عسکری (ع) بشود یا که مجتبی (ع) باشد !
به حلقه های ضریحی که نیست در حَرَمت
دلِ شکسته ی زائر دخیل می گردد
خوش بر سعادت دل آن عاشقی شود
که آب و تاب عاشقی اش « سامرائی » است
میشوم من هم مدافع ، بهر دربار شما
تا کنم جان را فدایت ، یا امام عسکری (ع)
دوباره یک « حسن (ع) » از داغ کوچه ها دق کرد
جوانی اش همه شد صرف سوختن ! ، جان داد
لالم از توصیف این لذت ، چشیدن لازم است
خواندن یک « جامعه » دور قبور سامرا
حسرت اینکه بگویند « ضریحت زیباست »
سال ها غصه به قلب شعرا می ریزد
رخت سیاه داغ پدر کرده ای تنت ؟
قربان ریشه های نخ شال گردنت
آماده می کنی کفن و تربت و لحد
مرد سیاه پوش، خدا صبرتان دهد
آمده بالین بابا گوهرِ در دانهای
بر سر و سینه زند در کنج غربت خانهای
سوخته بال و پرش از غم و لیکن ناتوان
دور شمعِ عسکری پر میزند پروانهای
نه همین جای تو در سامره تنها باشد
که به دلهای محبان تو جای تو بود
اى نخل ریاض علوى برگ و برت سوخت
از آتش بیداد ز پا تا به سرت سوخت
اى یازدهم اختر پر نور ولایت
خورشید ز هجر رخ همچون قمرت سوخت
چه خبر از صفای عسگریین
دل گرفته برای عسگریین
در باب نوکری به مقامی نمی رسیم
تنها اگر به سینه زدن اکتفا کنیم
ما را غلام قصر خودت کن که در بهشت
شب های جمعه روضه برایت به پا کنیم
غربت شهر سامرا، غصه ی هر شب منه
عکس خرابی حرم، آتیش به جونم می زنه
گرد و غبار حرمت، سرمه چشم نوکرات
خیلی غریبی آقاجون، بگو چی شد کبوترات؟
شب شهادت آقا، می خوام یه آرزو کنم
کاشکی می شد با مژه هام، مرقدت جارو کنم
آقا بذار که جونمو، با هروله فدات کنم
آقا بذار که روم بشه، تو قیامت صدات کنم
سینه زدن با عاشقات، نماز مستی منه
این سینه ی خسته باید، یه روز برا تو بشکنه
تو حلقه ی سینه زنی، وقتی برات شور می گیرم
پاک میشه زنگار دلم، آینه می شم نور می گیرم
این گریه ها روز حساب، توشه ی کوله بارمه
این سینۀ کبود شده، مدال افتخارمه
بندگی رو یادم دادی، با راه و رسم نوکریت
معنی عشق فهمیدم، با اون نگاه دلبریت
معجزه کردی آقا جون، که عاشق خدا شدم
یه تیکه مس بودم که با، نگاه تو طلا شدم
هر کس که رفت دیدن صحن و سرای تو
آتش گرفت سوخت وجودش برای تو
گنبد شکسته بود و ضریحی نمانده بود
افتاده بود پرچم و گلدسته های تو
شد عزای باب مظلومت بیا یابن الحسن
جان به قربان تو ای صاحب عزا یابن الحسن
عسگری مسموم شد از زهر بیداد و ستم
کز غمش سوزد دل اهل ولا یا بن الحسن
در عزای عسگری آید زنای اهل دل
صد فغان همراه با شور ونوا یابن الحسن
آب شد شمع وجودش زاتش زهر ستم
خاک غم بر سر کنم زین ماجرا یابن الحسن
طالب عفوى اگر با یا حسن
دامن محبوبه داور بگیر
شیعه مىنازد به نام عسگرى
یا اباالمهدى امام عسگرى
کیست او بر شیعیان مولاستى
کیست او نور دل طاهاستى
کیست او ابن الرضا، بابُ الهدى
پور حیدر زاده زهراستى
کیست او کز مقدمش هفت آسمان
غرق زینب باشد و غوغاستى
کیست او اندر رهش پیغمبران
دست بر سینه همه برپاستى
اى تجلى خدا سیماى تو
جلوه حق چهره زیباى تو
پرچم شیعه به دوشت استوار
اعتدالش از قد رعناى تو
حمد و تسبیح تو را قرآن کند
فخر بر تو حضرت سبحان کند
نورِ پاکت دیده را روشن کند
ظرف دلها را پر از ایمان کند
عاشقان دارد صفایى سامرا
بارگاه جانفزایى سامرا
کعبه دلهاى عاشق سامرا
قبله جانهاى مایى سامرا
هم نجف هم مشهدى و هم بقیع
کاظمینى، کربلایى سامرا
زائر هر روز تو مهدى بُوَد
با نوایش آشنایى سامرا
شیعیان مژده که از پرده برون یار آمد
عسکرى پورنقى مظهر دادار آمد
گشت از کان کرم گوهر پاکى ظاهر
ز صدف آن دُر تابنده به بازار آمد
نور او نور خدا بود به عالم تابید
روى او شمع هُدى بود شب تار آمد
خُلق غفارى از او خُوى رحیمى ظاهر
مظهر ذات خدا آن گل گلزار آمد
باز گیتى روشن آمد از جمال عسگرى
ماه گردون شد خجل پیش هلال عسگرى
موکب اجلال او چون شد پدید از گرد راه
محور آمد هر جلالى در جلال عسگرى
هادى دین مى برد دست دعا پیش خدا
چشم حق بینش چو مى بیند جمال عسگرى
من چو گویم در مقام و حسن این کودک که هست
منطق پیر خرد مات از کمال عسگرى
تا تقرّب بر خدا جویند خلق نه فلک
روبد هر یک بامژه گرد نعال عسگرى
عصمت زهرا عیان از چهره زیباى او
خصلت حیدر ببینى در خصال عسگرى
گلشن جاوید گردد هر زمین شوره زار
چون ببیند موکب فرخنده فال عسگرى
دانش سرشار او تا کرد تفسیر کتاب
عالمى سیراب گردید از زلال عسگرى
از ازل آب و گلم گفت : که من کوثری ام
فاطمی دین و حسینی ، حسنی ، حیدری ام
همه ی دلخوشی ام ای گل زهرا (س) این است
که خوش اقبال از این مرحمت داوری ام
آن دلبری که بندگی ات را روا نوشت
مارا غلام حلقه به گوش شما نوشت
روز ازل مربی اشراق عاشقی
نام ترا به صفحه ی دلهای ما نوشت
امروز دیگر سامرا مثل یتیمی
امروز دیگر سامرا آقا نداری
در آسمان آفتابی نگاهت
آن گنبدی که داشتی حالا نداری
دیروز از بال و پر پروانه تو
دیدیم زیر خاک ها خاکسترش را
عیبی ندارد مرقدت گنبد ندارد
جبریل می سازد برایت بهترش را
ای کاش در اینجا مجالی دست می داد
پای گلوی بی صدای تو بمیرم
یک حجره و یک بستر و یک باغ لاله
خیلی دلم میخواست جای تو بمیرم
با چشم هایی که کبود و تار هستند
روی پسر را بیش از این دیدن محال است
ای تشنه لب با لرزش دستی که داری
آب از لب این ظرف نوشیدن محال است
وقتی لب این کاسه پر آب آقا
بر آستان تشنه ی دندانتان خورد
از شدت برخورد این ظرف سفالی
انگار لب های کبودت خیزران خورد
غربت شهر سامرا، غصه ی هر شب منه
عکس خرابی حرم، آتیش به جونم می زنه
شد عزای باب مظلومت بیا یابن الحسن
جان به قربان تو ای صاحب عزا یابن الحسن
از ازل آب و گلم گفت: که من کوثری ام
فاطمی دین و حسینی، حسنی، حیدری ام
همه ی دلخوشی ام ای گل زهرا (س) این است
که خوش اقبال از این مرحمت داوری ام
سر در قصر بهشتی دلم بنوشتند
که مسلمان مرام حسن عسگری ام
چه کسی مثل من دل شده دلبر دارد؟
چه کسی مثل تو ای دوست کند دلبری ام؟
ای یازدهم امام شیعه
ای مفتخر از تو نامِ شیعه
بر سامره و حریمِ پاکت
بر مهدی تو سلامِ شیعه
مهدی ای روشنی دیده کجایی پسرم؟
ای به دریای الهی تو یگانه گوهرم
تو بیا در برم این لحظه آخر بنشین
تا که از زهر جفا پاره ببینی جگرم
آتش معتمد آنگونه زده شعله به جان
که ز سوز شرر و سوختنش باخبرم
پدری در دم مرگ است و به بالین پسرش
پسری اشک فشان است به حال پدرش
پدری جام شهادت به لبش بوسه زده
پسری سوخته از داغ مصیبت جگرش
هشدار که ماتم عظیم است امروز
دلها همه با غصه ندیم است امروز
بر صاحب عصر تسلیت باید داد
کان درّ گرانمایه یتیم است امروز
قدسیان خادم آستان تواند
عرشیان طایر بوستان تواند
عارفان بنده ی دوستان تواند
زاهدان لاله ی گلستان تواند
فیضت از سامره شامل عالم است
گفته هایت مدام آیت محکم است
سایه ات بر سر عالم و آدم است
گوهر مدح خلق در ثنایت کم است
اى نخل ریاض علوى برگ و برت سوخت
از آتش بیداد ز پا تا به سرت سوخت
اى یازدهمین اختر پـر نـور ولایت
خورشید زهجر رخ همچون قمرت سوخت
ویرانه ی مزار تـــو مسجــود آسمان
قبر تو کعبۀ دل و صحنت مطاف جان
زوار هر شب حرمت صاحب الزمان
کوری چشم دشمـــنت ای قبلۀ جهان
انوار ده امـــام درخشــد ز روی تو
یادآور رســــول خـــدا خلق و خوی
زیباترین دعــــای ملک گفتـــگوی تو
مسجود جن و انس بود خاک کوی تو
معصـــوم سیـــزده ولی الله ذوالمنن
ابن الرضـــای سومی و دومین حسن
گل ریزد از بهشت به خاکت چمن چمن
شرمنده در ثنای تو از کوچکی سخن
رضوان بدان جلال و شرف سائل درت
خورشید سجده برده به صحن مطهرت
روح رضاست در نفس روح پرورت
نامت حسن نه بلکه حسن پای تا سرت
ای مسجد الحرام، حرم سامرای تو
بیت الولای دل، حـرم با صفای تو
قـــرآن یگـــانه دفتر مدح و ثنای تو
روح ملک کبوتر صحن و سرای تو
از دیده سرشک غم ببارد مهدی
بر قبر پدر جبین گذارد مهدی
هر جا که عزای عسکری منعقد است
بر بزم عزا حضور دارد مهدی
امام عسکری از دارفانی دیده بسته
گرد ماتم بر رخ امام مهدی نشسته
گشته سامرا دوباره ودای غم
بر پدر صاحب زمان بگرفته ماتم
مهدی صاحب الزمان بهر بابا نوحه گر شد
یوسف زهرا ببین غرق ماتم خونجگر شد
گلشن زهرا خزان
اشک مهدی شد روان
امشب که زمین و آسمان می گرید
از ماتم عسکری جهان می گرید
جا دارد اگر شیعه خون گریه کند
چون مهدی صاحب الزمان می گرید