شعر در مورد تلافی
شعر در مورد تلافی ،شعر درباره تلافی،شعری در مورد تلافی،شعر درباره ی تلافی،شعر تلافی کردم،شعر تلافی،شعر درباره تلافی،شعر در مورد تلافی،شعر تلافی از سعدی،شعر تلافی از حافظ،شعر تلافی از مولوی،شعر تلافی از مولانا،شعر تلافی ازمثنوی،شعر تلافی از صائب تبریزی،شعر تلافی از عطار،شعر تلافی از دیوان خاقانی،شعر تلافی از ثنایی،شعر تلافی از شیخ بهایی،شعر تلافی از دیوان انوری،شعر تلافی از بیدل دهلوی
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد آواز برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
زانصاف است دورای جان جوانم
تو را اهل ادب اصلاً نـــــدانم
ولی این را بدان در آخـــــر کــــار
تلافــــی می کنم هر چـــه بــدانم
شعر در مورد تلافی
روزی از همین روزها
تلافی میکنم نبودنت را
اما نه آنگونه که تو کردی
من خودم را تلافی میکنم
تو را – یعنی خودم
و نخواهم بود
دیگر
تا هرگز کسی نباشد که با نبودنت
بیازاری اش!!
شعر درباره تلافی
کردیم به جان و دل تلافی
چون دعوت «ارجعی » شنیدیم
شعری در مورد تلافی
حاشا که پذیرد این تلافی
از پرده شعر حیله بافی
شعر درباره ی تلافی
می خواست ز تار مهربافی
آن زخم گذشته را تلافی
شعر تلافی کردم
دود دل را اشک چشم تر تلافی می کند
هر چه دوزخ می کند کوثر تلافی می کند
شعر تلافی
هر ستم کز چشمش آمد عذر می خواهد لبش
تلخی بادام را شکر تلافی می کند
شعر درباره تلافی
تلافی کن تلافی کن ز بیعت آنچه ضایع شد
ترقی کن ترقی کن درآ در مشهد عرفان
شعر در مورد تلافی
کند تلافی ذوق آن چنان حکیم فرنگ
فروغ باده فزون تر کند بجام عقیق
شعر تلافی از سعدی
در وبال و هبوط و بعد و شرف
گه تلافی گرند و گاه تلف
شعر تلافی از حافظ
چرخ می گفت که برکیست تلافی وجود
همتت دست ببر بر زد و گفتا که علی
شعر تلافی از مولوی
در هر صفت تلافی غفلت غنیمت است
تاوان زچشم گیر به تقصیر خواب پا
شعر تلافی از مولانا
جز انفعال ندارد هلاک مور تلافی
دیت همین عرق جبهه ایست کشتن ما را
شعر تلافی ازمثنوی
عارفی را گفتند: از که آموختی محبت را ؟!
گفت: از درخت
پرسیدند: چگونه؟!
گفت: هر موقع به او لگدی زدم، به جای تلافی بر سرم شکوفه ریخت …
شعر تلافی از صائب تبریزی
این همه اصرار و خواهش
دیگه فایده ای نداره
این همه ایثار و سازش
انگاری جواب نداره
مگه عاشقت نبودم
که منو زدی شکستی
منو بین این همه غم
رفتی و تنها، گذاشتی
این همه به پات نشستم
اما تو وجدان نداشتی
عشق تو همش فریب بود
پا روی دلم گذاشتی
این همه صبوری کردم
اما دیدم، که نمیشه
نفرت از ،چشات می باره
بدیهات تلافی میشه
شعر تلافی از عطار
گر نباشد اشک خجلت هم تلافی میکند
بهر عذر چشم تر یک جبهه نم داریم ما
شعر تلافی از دیوان خاقانی
دل بامید تلافی میطپد اما کجاست
آنقدر زخمی که خواباند به بستر تیغ را
شعر تلافی از ثنایی
افسردگی تلافی جولان چه همت است
ای قطره از محیط گذشتی گهر برا
شعر تلافی از شیخ بهایی
صبری مگر تلافی آزار ما کند
مینا شکسته آنچه بدل بست سنگ بود
شعر تلافی از دیوان انوری
سعی قاتل را تلافی مشکلست از بسملم
تا بعذر آیم زمان عذرخواهی میرود
شعر تلافی از بیدل دهلوی
خورشید در تلافی سودای همت است
گر یک دو دم چو صبح زهستی زیان کنید
شعر در مورد تلافی
کشیده اند درین معرض پشیمانی
شعر درباره تلافی
خودشناسی است تلافی گر پرواز دلت
نیست بر آئینه ها منت روشنگر خویش
شعری در مورد تلافی
سعی خود را خود تلافی کرده ایم
هم سر خویش است پاانداز شمع
شعر درباره ی تلافی
بترک های و هویم بی تلافی نیست سامانش
نی بزمم غنا گر بینوا شد بوریا کردم
شعر تلافی کردم
حالم بد است…
خیلی بد…
تمام باران خیابان را قدم زدم…
کنج کافه تنها نشسته ام و به آهنگ ملایم و دردآور گوش میکنم…
و با گوش دیگر؛
صدای بوق لعنتی زجرآور…
چندین بار شمردمش،
ازین صدا متنفرم،
حال قلبم خیلی بد است…
تو بی رحم ترین مرد زمینی…
اگر روزی،
جایی،
خواستی در آغوشم بکشی،
تلافی این روزها را سرت خواهم آورد…
با تمام قدرت به سینه ات مشت میزنم،
مشتهای پشت هم و بی پایان،
مثل صدای این بوقهای لعنتی،
آنجا هم اشک میریزم اما…
من مترصد تلافی کردنم…
شعر تلافی
هزار دفعه هم اگر ملال خود به من دهی
تلافی اش هزار بار تو را حلال میکنم
شعر درباره تلافی
وقت تلافی با من است
هر آنچه می خواهی بگو
هر قدر می خواهی بزن
هر لحظه می خواهی برو
شعر در مورد تلافی
بترک های هویم بی تلافی نیست آسایش
نی بزم غنا گر بینوا شد بوریا کردم
شعر تلافی از سعدی
جهان تلافی شغل ترددی که ندارد
تو فرض کن که من هیچکار کردم و دیدم
شعر تلافی از حافظ
پوچست قماش تو باظهار تلافی
ای کسوت موهوم فنا رنگ نبافی
شعر تلافی از مولوی
زان پیش که احسان فلک شعله فروشد
(بیدل) عرقی ریز بسامان تلافی
شعر تلافی از مولانا
عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند
شعر تلافی ازمثنوی
گر خرمن امید سراسر تلف شود
از کیل روزگار تلافی آن مخواه
شعر تلافی از صائب تبریزی
به تلافی مال دنیی و دین
کی کنم خیره ای ملک نفرین
شعر تلافی از عطار
وصل تو گر نصیب شد از سعی ما نبود
گر دون تلافی ستم خویش می کند
شعر تلافی از دیوان خاقانی
سختی ایام را مردن تلافی می کند
عذرخواهی هست چون مغز استخوان سخت را
شعر تلافی از ثنایی
داشتم شکوه ز ایران، به تلافی گردون
در فرامشکده هند رها کرد مرا
شعر تلافی از شیخ بهایی
بختم اگر تلافیِ شبهای غم کند
یک روزِ خوش به مردم عالم نمیرسد!
شعر تلافی از دیوان انوری
تلافیه اشکامودرمیارم،تلافیه هرچی که بادلم شد
تلافیه گذشته های خامم،این همه سهم من که ازتوکم شد
دوباره پیدامی کنم حسمو تو جاده های مخمل انتظار
تموم نمیشه حرف عاشقونم تو نامه هایی که نخوندی یکبار
من به تومیرسم ولی نه بااین آرزوهای بودنه کنارت
اهمیت نداره واسم میخوادهرکس وهرجاباشه بیقرارت
من که بلورعشقتوشکستم شایدتوهم یه گوشه خلوت کنی
بشکنی ازخیانت وهوایی که توش خیالتومسلط کنی
رؤیای خیستوبه حدفریاد
اززیرپلکام دیگه میندازم دور
خیال نکن گریه ی عاشقونه ست
چون توی چشمام دیگه هستی منفور
شعر تلافی از بیدل دهلوی
مثل خدا باش …
خوبی دیگران راچندین برابر جبران کن !
مثل خدا باش ،
با مظلومان و درمانده گان دوستی کن …
مثل خدا باش ،
عیب و زشتی دیگران را فاش نکن …
مثل خدا باش ،
در رفتار باهمه ی مردم عدالت رارعایت کن …
مثل خدا باش ،
بدون توقع و چشمداشت نیکی کن …
مثل خدا باش ،
بدی دیگران را با خوبی و محبت تلافی کن …
مثل خدا باش ،
با بزرگواری و بی نیازی از مردم زندگی کن …
مثل خدا باش ،
اشتباهات و بدی دیگران را نادیده بگیر و ببخش …
مثل خدا باش ،
برای اطرافیانت دلسوزی کن …
مثل خدا باش ،
مهربان تر از همه …
شعر در مورد تلافی
از غبار دل ما عشق تلافی ها کرد
خاک اگر طعمه سیلاب شد از گریه ما
شعر درباره تلافی
رتبه گفتار را حیرت تلافی می کند
چاره خاموشی است شعری را که از تحسین گذشت
شعری در مورد تلافی
دامن شب را ز غفلت گر نیاوردی به دست
در تلافی دامن آه سحر باید گرفت
شعر درباره ی تلافی
شهباز انتقام تلافی کند به زخم
هر خنده ای که کبک به کهسار کرده است
شعر تلافی کردم
دلجویی بهار تلافی کند مگر
از زندگانی آنچه مرا در قفس گذشت
شعر تلافی
چشم و دهان یار تلافی کند مگر
عمر عزیز را که به خواب و خیال رفت
شعر درباره تلافی
در تلافی کوه غم از خاطرش برداشتم
دوش هرکس را گرانی از سبوی من رسید
شعر در مورد تلافی
روی تلخ بحر را گوهر تلافی می کند
تلخی از معشوق شیرین کار می باید کشید
شعر تلافی از سعدی
سهل باشد، نوشخند گل تلافی می کند
صد جواب تلخ اگر از باغبان باید شنید
شعر تلافی از حافظ
تلافی را مکافات عمل در آستین دارد
دهن گوینده را تلخ اول از دشنام می گردد
شعر تلافی از مولوی
در فراسوها :
انجا که هر انچه ندیدنی “قابل رویت میشود!
انجا که هیچ ها جمعند
انجا که انسوی هرچیزیست
به دیدارم بیا!
تورا در بر خواهم گرفت!و بوسه ات خواهم داد
گرم!
گرم!
گرم!
به تلافی تمام سردیها!
به تلافی دستهای منجمدم در قبال مرداد دستانت!!!
شعر تلافی از مولانا
زن محبت را تلافی میکند
خستگی را ترمه بافی میکند
زن درخشان میکند الماس را
زن تجلی میدهد احساس را
زن، گل و آواز شبنم، با هم است
زن، پر از سجاده و ابریشم است
دسترنجِ جسم ما، جانِ زن است
نیمی از آیینهی عرفان، زن است
زن فقط آویزهی آغوش نیست
زن همین یک گوشوارِ گوش نیست
بلبلان، آواز در گُل یافتند
شاعران، در زن، تکامل یافتند.
” تقدیم به مهربانوهای یه جمله
شعر تلافی ازمثنوی
به تلافی نگاهت
دل را می سپارم به امواج مست دریا
تا آن زمان
به تو اثبات کنم
راز قلب دیوانه ام
فراتر از نگاه سردت بود
شعر تلافی از صائب تبریزی
لب پرخنده گرفتند گر از من صائب
به تلافی مژه اشک فشانم دادند
شعر تلافی از عطار
خط غبار به وجه حسن تلافی کرد
اگر دو سلسله مشکبار رفت به گرد
شعر تلافی از دیوان خاقانی
زخط زمانه ترا می کشد به پای حساب
تلافی ستم بی حساب خواهد شد
شعر تلافی از ثنایی
ز باج وخرج مسلم شدن تلافی کرد
ز سیل هرچه به این کشور خراب رسید
شعر تلافی از شیخ بهایی
دیوان عاشقان به قیامت نمی کشد
ایام خط تلافی بیداد می کند
شعر تلافی از دیوان انوری
در تلافی کاسه زانو شود جام جمش
هر که یک چندی گذاردسربه زانو در خمار
شعر تلافی از بیدل دهلوی
شوخی مژگان تلافی می کند رخسار را
می زند ناخن به دلها خاراین گلشن هنوز
شعر در مورد تلافی
حریف تلخی بادام چشم او که شود؟
تلافی ار ننماید لب شکرخایش
شعر درباره تلافی
باردوش هرکه گردم چون سبوی پرشراب
در تلافی از غم عالم سبکبارش کنم
شعری در مورد تلافی
نوشته ی یک کودک…!
هیچ وقت زیر افتاب اخم نکردم!!!
حتی اگه خورشید چشمم را اذیت کند…!
بذار برای یک بار هم خورشید محبت را ببیند…!
دوست ندارم تلافی اخمم را سر پدرم که در افتاب کار میکند دربیارد!
شعر درباره ی تلافی
شادی اگر برایم از ،سوی خدا نمی رسد
بهر تلافی اش به او ،ناله ی ما نمی رسد
شعر تلافی کردم
اسمان نوحه سرایی میکند
آه و ناله میکند
گریه ها سر میکند
چاره ای نیست ولی
وقت رفتن آمده
کوچه ها خالی شده
دست تنها ، چشم در راه
زیر این باران غم
من ماند ه ام
بی وفایی ها فراموشم شده
لیکن اما زخم این دل فراموشم نشد
اینبار دیگر وقت تلافی آمده
شعر تلافی
یروز تلافی میکنم
دنیارو به هم میریزم
برای پیدا کردنت
عمرمو میدم عزیزم
شعر درباره تلافی
تو برای من همیشه پاک بودی مثل اقاقی
ولی رفتی و نموندی میذارم پای تلافی
من برات هیچی نبودم جز یه سرگرمی ساده
انگاری تقدیر من بود چیده شم مثل یه لاله
واسه زنده بودن من تو بودی تنها بهانه
من همونم که همیشه می خوندم واست ترانه
شعر در مورد تلافی
چیست کار زنده گی جز غصه و غم بهر ما?
هر کی را پایش به سنگ خورد ما تلافی داده ایم
خسته ام از زنده گی و کار نیرنگ جهان
طاقت جور و جفا را حد کافی داده ایم
شعر تلافی از سعدی
می نویسم به تلافی
به روزایی که گذشتن
حرفایی که از دلم بود
اما تو نکردی باور
شعر تلافی از حافظ
دست هایت را به دستانم تلاقی کن
با کمی لبخند عشقم را تلافی کن
سایه ی گرم نگاهت را تو ارزان ده
جلوه کن روز سیه را افتابی کن