شعر در مورد حضرت علی اصغر
شعر در مورد حضرت علی اصغر ،شعر در مورد حضرت علی اصغر ترکی،شعری در باره حضرت علی اصغر،شعر در مورد ولادت حضرت علی اصغر،شعر ترکی در باره حضرت علی اصغر،شعر ترکی درمورد حضرت علی اصغر،شعری درباره حضرت علی اصغر،شعر درباره ولادت حضرت علی اصغر،شعر درباره تولد حضرت علی اصغر،شعر درباره میلاد حضرت علی اصغر،شعر حافظ در مورد حضرت علی اصغر،شعر در مورد حضرت علی اصغر ع
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد حضرت علی اصغر برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
شش ماه فرصت داشت آدم را بسازد
با این زمان کم محرم را بسازد
شش ماه…اما نه! همان یک روز بس بود
پیغمبری شش ماهه عالم را بسازد
شعر در مورد حضرت علی اصغر
ای وای التهاب سه شعبه چه می کند؟
با این گلو شتاب سه شعبه چه می کند؟
شعر در مورد حضرت علی اصغر ترکی
یاس حرم ز شاخه جدا از سه شعبه شد
کوچکترین شهید فدا از سه شعبه شد
شعری در باره حضرت علی اصغر
یا رضیع الحسین یا باب الحوائج
قَسَمَت میدهم به جانِ رباب
علی اصغر بگیر دست مرا…
شعر در مورد ولادت حضرت علی اصغر
عشق توام کشاند بدین جا ، نه کوفیان
من بی نیازم از همه ، تو بی نیازتر
قنداق اصغر است مرا تیر آخرین
در عاشقی نبوده ز من پاکبازتر
شعر ترکی در باره حضرت علی اصغر
و پلک گشودی دنیایی را که برایت کوچک بود
خدا تو را برای تاریخ مقدّر کرد تا چیزی را به ادراک برسیم
خورشید چشمانت را به زمین تاباند
تا دنیا را از دریچه نگاه نافذ تو ببینیم
شعر ترکی درمورد حضرت علی اصغر
لا لالا لالا لالایی ، گل سرخ بابایی
داری ساز جدایی می زنی ، میزنی
شد مادرت زار و محزون ، آسمون می باره خون
داری روی دستم جون میکنی ، میکنی
با زبون خشکت اصغرم ، داری با لبها بازی میکنی
امونتو برده تشنگی ، جلو چشام تلذی مکینی
لالا ، گل پریشونم
لالایی میخونم
بخواب علی جونم
علی لای لای لای
شعری درباره حضرت علی اصغر
این طفل که لب تشنه یک قطره آب است
یک قطره اشکش رزق صد جام شراب است
شعر درباره ولادت حضرت علی اصغر
سه شعبه خواست تو را هم به میزبان بدهم
از این به بعد در آغوش آسمان بدهم
چه خورده بد گره ای دست تیر با دستم
نمی شود که علی جان تو را تکان بدهم
میان خیمه نگاهت به چشم من می گفت
اجازه ای بده بابا خودی نشان بدهم
تو تشنه تر زعلی اکبری ولی پسرم
خودت زبان نگرفتی به تو زبان بدهم
اگر که دفن شدی پشت خیمه علت داشت
نخواستم که بهانه به دستشان بدهم
شعر درباره تولد حضرت علی اصغر
حتماً دلیل محکمی دارد که طفلی
شش گوشه ای اینقدر محکم بسازد
گهواره اش با خود جهانی را تکان داد
منظومه ای اینسان منظم را بسازد
شعر درباره میلاد حضرت علی اصغر
تیری که روی دست پدر کرد پرپرش
حالا دخیل بسته به رگهای حنجرش
شعر حافظ در مورد حضرت علی اصغر
خسته خوابی بخواب، تشنه آبی بخواب
اصغر من لای لای چرا نخوابی بخواب
شعر در مورد حضرت علی اصغر ع
بین گلو و تیر ، که سنخیتی نبود
تکخال عشق بود و دو تا از سه شعبه شد
شعر در مورد حضرت علی اصغر
غنچه ی پر پر ِ من، لاله یِ من، یاسمنم
ذره ای مثل تنت تاب نمانده به تنم
من هم اندازه یِ تو تشنه ام اما چه کنم؟
من هم اندازه ی تو خشک شده این دهنم
شعر در مورد حضرت علی اصغر ترکی
میلاد علی اصغر است ای یاران
لبهای حسین را ببین! شد خندان
هرچند عنایتش نباشد محدود
امروز عطا کند هزاران چندان
از بهر تولد گل باغ حسین
امروز زمین زعرش شد گل باران
شعری در باره حضرت علی اصغر
مرغک پربسته ام، فتاده ای از نفس
آمده بابا مگر، رهانَدَت از قفس
نیست ز تو تشنه تر، درین حَرَم هیچ کس
تشنه ترین غنچه باغ ربابی بخواب
خسته خوابی بخواب
شعر در مورد ولادت حضرت علی اصغر
چه تقدیری داشتی، طفل آفتاب!
درست لحظه ای آمدی که:
زمین در تیر رس نگاه سرد زمستان بود،
و در اسارت شیطان.
شعر ترکی در باره حضرت علی اصغر
از غم تو بی سامونم ، نمی باره بارونم
واسه طفل بی جونم ، مضطرم ، مضطرم
دل ، زده بیرون از سینه ، آخه داغت سنگینه
رد خون رو زمینه ، اصغرم ، اصغرم
بیا سرتو بالا بگیر نبینم آویزون بشه سرت
الهی بمیره حرمله زده سه شعبه توی حنجرت
لالا ، گلم شدی پرپر
داره میشه آخ
خاک عزا بر سر
علی لای لای لای
شعر ترکی درمورد حضرت علی اصغر
این لاله که از تمام هستیش گذشت
از کینه ی تیغ وطعنه ی نیش گذشت
تااینکه نهال دین شکوفا باشد
از غنچه ی نا شکفته ی خویش گذشت
این لاله که از تمام هستیش گذشت
از کینه ی تیغ وطعنه ی نیش گذشت
تااینکه نهال دین شکوفا باشد
از غنچه ی نا شکفته ی خویش گذشت
شعری درباره حضرت علی اصغر
وقتش شده بر دست بگیرد جگرش را
مردی که شکسته ست مصیبت کمرش را
پروانه به هم ریخته گهواره ی خود را
تا باز کند از پر قنداق پرش را
شعر درباره ولادت حضرت علی اصغر
این گونه عاقبت پسر از دست می رود
بیرون کشد سه شعبه سر از دست می رود
شعر درباره تولد حضرت علی اصغر
شش ماه او تمام شد و در منای عشق
قربان سیدالشهداء از سه شعبه شد
شعر درباره میلاد حضرت علی اصغر
از شیرخواره ای به همه شیرخوارگان
آغوش ِ گرم مادرتان نوش ِ جانتان
شعر حافظ در مورد حضرت علی اصغر
در دست بابا کودکی بس غرقه خون است
نامش علـــی اصغر و شیرین زبــون است
شعر در مورد حضرت علی اصغر ع
ز ناخن غم مزن، به سینه من خراش
قلب ربابی مگر، کاین همه داری تلاش
پدر پی بردنت، آمده آماده باش
تو مُهر طومار مظلومی بابی، بخواب
خسته خوابی بخواب
شعر در مورد حضرت علی اصغر
درست یک گام مانده به آغاز فراخوان بزرگ عشق و حماسه، آمدی؛
لحظه ای که تاریخ، در آستانه یک اتفاق سرخ بود.
… و تو هم به ضیافت عشق رفتی.
«قنداقه ات» را «اِحرام» خویش کردی و راهی «خانه دوست» شدی
به نیمه های حجّت که رسیدی
تقدیر این شد که پدر
حج نیمه تمامش را در کربلا کامل کند
شعر در مورد حضرت علی اصغر ترکی
آه عمر گل چه کوتاهه ، داری میری شیش ماهه
شب تلخی تو راهه ، مادره مادره
من میشم آخر سرگردون ، توی دشت و بیابون
خوبه باز رو سرهامون معجره معجره
من و توی کوفه می برن میون کوچه ها کشون کشون
جلو چشای عمو دارن ما رو به همدیگه میدن نشون
لالا ، ندیدی مادر رو
روضه ی معجر رو
بابای بی سر رو
علی لای لای لای
شعری در باره حضرت علی اصغر
پدری آب شده تا پسری آب خورد
ا”خون ز پیمانه ی خورشید جهانتاب خورد”
ماهی تنگ عطش راه به جایی نبرد
حنجرش آن قدری نیست به قلاب خورد
به لبش آب رسد یا نرسد می میرد
نوش دارو ست پس از مرگ که سهراب خورد
پلک بر پلک نهاده است در آغوش پدر
شاید او خواب ببیند که کمی آب خورد
لعنت حق به کسانی که گمان می کردند
که به نام پسرش کام پدر آب خورد
سرخی خون علی شانه به مغرب زده است
آسمان سرخی اش از جای دگر آب خورد
شعر در مورد ولادت حضرت علی اصغر
تلخ است پدر گریه کند طفل بخندد
سخت است که پنهان بکند چشم ترش را
دور و برش آنقدر کسی نیست که باید
این طفل در آغوش بگیرد پدرش را
شعر ترکی در باره حضرت علی اصغر
دیده میان قلب حرم اضطراب را
دیده کنار خیمه غروب رباب را
دیدند پشت خیمه پدر قبر میکند
قبری برای این دل بی صبر میکند
شعر ترکی درمورد حضرت علی اصغر
وقتی پدر ز حنجر او تیر را کشید
زد دست و پا به خون و رها از سه شعبه شد
شعری درباره حضرت علی اصغر
شب یلدا شد و حالم خراب است
تمام آرزوهایم سراب است
چگونه میشود جشنی به پا کرد؟!!!
علی اصغر به روی نیزه خواب است
شعر درباره ولادت حضرت علی اصغر
قنداق پاکت را در آغوشم گرفتم
با دیدن لبهای خشکت در شگفتم
از گریه ی بی حاصلت خون شد دل من
از سینه ی خشکم به کس چیزی نگفتم
بی تابی ات خانه خراب عالمم کرد
اشک دو چشمت غرق دریای غمم کرد
شعر درباره تولد حضرت علی اصغر
مَهد تو با دستِ آه، مَلَک تکان می دهد
تاوَلِ لب های تو عطش نشان می دهد
باغِ گلِ روی تو بویِ خزان می دهد
شیر ندارم مَنال، آب نیابی بخواب
خسته خوابی بخواب
شعر درباره میلاد حضرت علی اصغر
بسیاری، حسین علیه السلام را که «باطن کعبه» بود، رها کردند و مسافر کربلا نشدند
اما تو ـ که از قبیله عشقی ـ
پشت به قبله قبیله نکردی
تا در «کربلا»، «حاجی» شوی
«شش ماه» برایت کافی بود
تا «کربلا»یی شوی
شعر حافظ در مورد حضرت علی اصغر
بابایی نبینم که تو پریشونی
بی حالی و نیستش ب تن تو جونی
دعامه عزیزم زنده بمونی
ای وای بخدا ازت شرمندم
ای وای اگه بمیری من مردم
ای وای منو میسوزونه این غم
شبیه گل پرپری
با خندت دل میبری
بمونُ جلو دشمنا
برام کن علی اکبری !
لالایی علی اصغر
شعر در مورد حضرت علی اصغر ع
همه گهوارۀ من را به غنیمت ببرید
تا ابد معجر زینب به سلامت باشد
سر من را ببُرید و سر من را ببَرید
تا قیامت سر زینب به سلامت باشد
شعر در مورد حضرت علی اصغر
مادر نگران است خدایا نکند تیر
نیت کند از شیر بگیرد پسرش را
هم چشم به راه است که سیراب بیارند
هم دلهره دارد که مبادا خبرش را
افسوس از آن تیر وکمانی که گرفته ست
این بار سپیدی گلویی نظرش را
شعر در مورد حضرت علی اصغر ترکی
اما چگونه خاک بریزد بر این گلو
بر چشمهای بی رمق و نیمه باز او
بهتر که پشت خیمه ای آرام خفته است
بهتر که راز جسم نحیفش نهفته است
شعری در باره حضرت علی اصغر
در پاسخ به شادی شرم آور عدو
در خیمه های تشنه عزا از سه شعبه شد
دیدی دلا به محشر کبرای کربلا
شور قیامتی که به پا از سه شعبه شد
آنجا که کاخ صبر و امیدش خراب شد
غمخانه ی رباب بنا از سه شعبه شد
شعر در مورد ولادت حضرت علی اصغر
امان از دل رباب (س)
دور تا دورم نشستند و نگاهم میکنند
اینقدر ناخن نکش دارم خجالت میکشم
شعر ترکی در باره حضرت علی اصغر
برو به میدان بده، به ماجرا خاتمه
برو که سقّای تو، فتاده در علقمه
برو، ز دوش پدر، در بغل فاطمه
چو ماهی روی خاک دور ز آبی بخواب
خسته خوابی بخواب
شعر ترکی درمورد حضرت علی اصغر
«شش ماه» کافی بود
تا از بند «ناسوت» برهی
ـ اگرچه آن «شش ماه» هم زمینی نبودی ـ
با یک حنجره «شش ماهه»
شعری درباره حضرت علی اصغر
همه تاریخ را تکان دادی
با یک قلب «شش ماهه»
به تقدیر آسمانی خویش دل سپردی
یک گام «شش ماهه» برداشتی
تا به «ملکوت» رسیدی
شعر درباره ولادت حضرت علی اصغر
لالالالالالا که موقع خوابه
دیدن گلوس تو برام عذابه
تیری که به تو خورد در عوض ابه
ای وای همه ارزوم رفت بر باد
ای وای ناراحتمو دشمن شاد
ای وای نمیبرم هیچ وقت از یاد
رو دستم ناله ها زدی
تو خونت دست و پا زدی
با کارات علی اصغرم
اتیش به دل ما زدی
لالایی علی اصغر …
شعر درباره تولد حضرت علی اصغر
پَرَستویم وا نشد، پر که مُهاجِر شدی
دو هفته از ماهِ تو، رفته مسافر شدی
پیِ دفاع از پدر، به مهد حاضر شدی
به پاسُخَت بر لَبَم – نیست جوابی بخواب
خسته خوابی بخواب
شعر درباره میلاد حضرت علی اصغر
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچ کس حدس نمی زد که چنین سر برسد
شعر حافظ در مورد حضرت علی اصغر
با چه رو خیمه بَرَم این سرِ آویزان را
چه کنم مشکلِ این حنجر خون ریزان را
به سفیدیِ گلوی تو کسی رحم نکرد
رسمِ کوفی است بگیرند هدف، مهمان را
دست و پایی زدی و باز تبسّم کردی
پس خدا بوسه زند این دو لب خندان را
بوسه بر این سرِ پاشیده ز هم مشگل نیست
من چسان دفن کنم پاره ای از قرآن را
مشگل اینجاست که سر نیزه امانت ندهد
اهل غارت نکند رحم ، گُلِ پنهان را
من دهم با چه زبانی خبرت را به رباب
آب دادَست سه شعبه گلوی عطشان را
بعد از این است که بر سینۀ من جا داری
نزد مادر ببرم آهِ دِلِ سوزان را
گریه بر معجرِ عمّه نرود از یادت
وسط هلهله ها بدرقه کن یاران را
تا به محشر ز غبار غم تو گریه بپاست
ای عجب داغ تو کردَست بپا طوفان را
سند مستند کرب و بلا حنجر توست
بُرد مظلومیِ تو آبروی عدوان را
عید قربان من است و تو همان ذبحِ عظیم
و خدا مُهر قبولی زند این قربان را
شعر در مورد حضرت علی اصغر ع
گل بی خار حسین، آخرین یار حسین
آمدی تا که شوی، مهر طومار حسین
غنچه ی من مزن از خنده ات آتش به دلم
من که خود از تو و از مادر تو بس خجلم
اصغرم لالایی، اصغرم لالایی
لاله ی صحرایی، غنچه ی زهرایی
کوفیان کف بزنند، یا بود لالایی
به روی دست پدر با گلوی پاره بخواب
شده دست پدر از بهر تو گهواره بخواب
اصغرم لالایی، اصغرم لالایی
ای گل یاس سفید، ای لب تشنه شهید
کس به جز قاتل تو، غنچه از شاخه نچید
عوض شیر پر از خون دهنت را دیدم
بسته پر بودی و پرپر زدنت را دیدم
اصغرم لالایی، اصغرم لالایی
شعر در مورد حضرت علی اصغر
«علی اصغر» بودی،
اما دلت بزرگ بود
گام هایت بلند بود ـ برای عروج به ملکوت ـ
خدا خواست تو بیایی
ـ درست، لحظه ای که تاریخ، در آستانه یک اتفاق سرخ بود ـ
و تو اتفاق افتادی
نگاه سبزت را روانه چشم اندازی سرخ کردی
و چشم به راه یک روز ماندی؛
شعر در مورد حضرت علی اصغر ترکی
زارمو پریشون تو وسط میدون
جون بابا واکن چشاتو علی جون
منو خجل از رو ربابه نگردون
ای وای پدر تو شد بیچاره
ای وای غمی توی سینش داره
ای وای گلوتو زدن شد پاره
تنت رو علی تا حرم
زیر این عبا میبرم
الهی نبینه کسی
دو چشمای خیس و ترم
لالایی علی اصغر
شعری در باره حضرت علی اصغر
روزی که قنداقه امروز و «لباس احرام» فردایت
بوی «شهادت» بگیرد
لالایی شمع… مرثیه پروانه
شعر در مورد ولادت حضرت علی اصغر
بگو که یک شبه مردی شدی برای خودت
و ایستادی امروز روی پای خودت
نشان بده به همه چه قیامتی هستی
و باز در پی اثبات ادعای خودت
از آسمانی گهواره روی خاک بیفت
بیفت مثل همه مردها به پای خودت
پدر قنوت گرفته ترا برای خدا
ولی هنوز تو مشغول ربنای خودت
که شاید آخر سیر تکامل حلقت
سه جرعه تیر بریزی درون نای خودت
یکی به جای عمویت که از تو تشنه تر است
یکی به جای رباب و یکی به جای خودت
بده تمام خودت را به نیزه ها و بگیر
برای عمه کمی سایه در ازای خودت
و بعد همسفر کاروان برو بالا
برو به قصد رسیدن به انتهای خودت
و در نهایت معراج خویش می بینی
که تازه آخر عرش است ابتدای خودت
سه روز بعد در افلاک دفن خواهی شد
درون قلب پدر خاک کربلای خودت
شعر ترکی در باره حضرت علی اصغر
لالا، لالا … گل پرپر… لالا… لالا… علی اصغر…
چی داریم این جا شیرینم… بجز به مشت خون و پر
مادر بخواب!
امشب بوی کربلا می دهد لالایی هایم.
شعر ترکی درمورد حضرت علی اصغر
مگو گریه که این رازی مگو بود
چه فریادی بلند از آن گلو بود
اگرچه تشنهلب میرفت اما
شهادت تشنهٔ لبهای او بود