اشعار رحیم معینی کرمانشاهی
اشعار رحیم معینی کرمانشاهی,شعر رحیم معینی کرمانشاهی,دیوان اشعار رحیم معینی کرمانشاهی,اشعار عاشقانه رحیم معینی کرمانشاهی,اشعار ناب رحیم معینی کرمانشاهی,بهترین اشعار رحیم معینی کرمانشاهی,شعر کردی رحیم معینی کرمانشاهی,شعر از رحیم معینی کرمانشاهی,بهترین شعر رحیم معینی کرمانشاهی,شعر معروف رحیم معینی کرمانشاهی,معروفترین شعر رحیم معینی کرمانشاهی,نابترین شعر رحیم معینی کرمانشاهی,دانلود کتاب شعر رحیم معینی کرمانشاهی,دانلود مجموعه اشعار رحیم معینی کرمانشاهی,شعری کوتاه از رحیم معینی کرمانشاهی,شعر رحیم معینی کرمانشاهی,شعر کردی رحیم معینی کرمانشاهی,شعر از رحیم معینی کرمانشاهی,بهترین شعر رحیم معینی کرمانشاهی,شعر معروف رحیم معینی کرمانشاهی,معروفترین شعر رحیم معینی کرمانشاهی,نابترین شعر رحیم معینی کرمانشاهی,دانلود کتاب شعر رحیم معینی کرمانشاهی,دیوان اشعار رحیم معینی کرمانشاهی,اشعار عاشقانه رحیم معینی کرمانشاهی,اشعار رحیم معینی کرمانشاهی,شعری کوتاه از رحیم معینی کرمانشاهی,بهترین اشعار رحیم معینی کرمانشاهی,دانلود مجموعه اشعار رحیم معینی کرمانشاهی
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد رحیم معینی کرمانشاهی برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم.
همان یک لحظه اول ،
که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان ،
جهان را با همه زیبایی و زشتی ،
بروی یکدیگر ،ویرانه میکردم.
اشعار رحیم معینی کرمانشاهی
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
که در همسایه ی صدها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم ،
نخستین نعره مستانه را خاموش آن دم ،
بر لب پیمانه میکردم .
شعر رحیم معینی کرمانشاهی
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
که میدیدم یکی عریان و لرزان ، دیگری پوشیده از صد جامه ی رنگین
زمین و آسمان را
واژگون ، مستانه میکردم .
دیوان اشعار رحیم معینی کرمانشاهی
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
نه طاعت می پذیرفتم ،
نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز کرده ،
پاره پاره در کف زاهد نمایان ،
سبحه ی، صد دانه میکردم .
اشعار عاشقانه رحیم معینی کرمانشاهی
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان ،
هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو ،
آواره و ، دیوانه میکردم .
اشعار ناب رحیم معینی کرمانشاهی
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
بگرد شمع سوزان دل عشاق سر گردان ،
سراپای وجود بی وفا معشوق را ،
پروانه میکردم .
بهترین اشعار رحیم معینی کرمانشاهی
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
بعرش کبریایی ، با همه صبر خدایی ،
تا که میدیدم عزیز نابجایی ، ناز بر یک ناروا گردیده خواری میفروشد ،
گردش این چرخ را
وارونه ، بی صبرانه میکردم .
شعر کردی رحیم معینی کرمانشاهی
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم.
که میدیدم مشوش عارف و عامی ، ز برق فتنۀ این علم عالم سوز مردم کش ،
بجز اندیشه عشق و وفا ، معدوم هر فکری ،
در این دنیای پر افسانه میکردم .
شعر از رحیم معینی کرمانشاهی
عجب صبری خدا دارد !
چرا من جای او باشم .
همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و ،
تاب تماشای تمام زشتکاریهای این مخلوق را دارد،!
و گر نه من بجای او چو بودم ،
یکنفس کی عادلانه سازشی ،
با جاهل و فرزانه میکردم .
عجب صبری خدا دارد !
عجب صبری خدا دارد !
بهترین شعر رحیم معینی کرمانشاهی
نفرین ابد بر تو که آن ساقی چشمت
دردی کش خمخانه تزویر و ریا بود
پرورده مریم هم اگر چشم تو میدید
عیسای دگر میشد وغافل زخدا بود
شعر معروف رحیم معینی کرمانشاهی
نفرین ابد بر تو که از پیکر عمرم
نیمی که روان داشت جدا کردی و رفتی
نفرین ابد بر تو که این شمع سحر را
در رهگذر باد رها کردی و رفتی
معروفترین شعر رحیم معینی کرمانشاهی
نفرین به ستایشگرت از روز ازل باد
کاین گونه تو را غره به زیبایی خود کرد
پوشیده ز خاک آینه حسن تو گردد
کاین گونه تو را مست ز شیدایی خود کرد
نابترین شعر رحیم معینی کرمانشاهی
این بود وفاداری و این بود محبت؟
ایکاش نخستین سخنت رنگ هوس داشت
ای کاش که آن محفل دلساده فریبت
بر سر در خود مهر و نشانی ز قفس داشت
دانلود کتاب شعر رحیم معینی کرمانشاهی
دیوانه برو ورنه چنان سخت ببوسم
لبهای تو می ریخته را کز سخن افتی
دیوانه برو ورنه چنان سخت خروشم
تا گریه کنان آیی و در پای من افتی
دانلود مجموعه اشعار رحیم معینی کرمانشاهی
دیوانه برو تا نزدم چنگ به گیسوت
صورتگر تو زحمت بسیار کشیده
تا نقش تو را با همه نیرنگ به صد رنگ
چون صورت بی روح به دیوار کشیده
شعری کوتاه از رحیم معینی کرمانشاهی
تنها بگذارم که در این سینه دل من
یک چند لب از شکوه بیهوده ببندد
بگدار که این شاعر دلخسته هم از رنج
یک لحظه بیاساید و یکبار بخندد
شعر رحیم معینی کرمانشاهی
ساکت بنشین تا بگشایم گره از روی
در چهره من خستگی از دور هویداست
آسوده گذارم که در این موج سرشکم
گیسوی بهم ریخته بر دوش تو پیداست
شعر کردی رحیم معینی کرمانشاهی
من عاشق احساس پر از آتش خویشم
خاکستر سردی چو تو با من ننشیند
باید تو ز من دور شوی تا که جهانی
این آتش پنهان شده را باز ببیند
شعر از رحیم معینی کرمانشاهی
ندارم چشـم من، تاب نگاه صحنه سازی ها
من یکرنگ بیزارم، از این نیرنگ بازی ها
بهترین شعر رحیم معینی کرمانشاهی
خانمانسوز بود، آتش آهی،گاهی
ناله ای می شکند پشت سپاهی،گاهی
شعر معروف رحیم معینی کرمانشاهی
من آفتاب زرد لب بام هستی ام
من مرغ تنگ حوصله ی دام هستی ام
معروفترین شعر رحیم معینی کرمانشاهی
بیان نامرادیهاست اینهایی که من گویم
همان بهتر به هر جمعی رسم کمتر سخن گویم
نابترین شعر رحیم معینی کرمانشاهی
می گریم و می خندم ، دیوانه چنین باید
می سوزم ومی سازم ، پروانه چنین باید
دانلود کتاب شعر رحیم معینی کرمانشاهی
ای ساقی آرامم کن دیوانه ام رامم کن
من خسته ی ایامم ساقی تو آرامم کن
دیوان اشعار رحیم معینی کرمانشاهی
باز گشتم امشب از میخانه اما مست مست
سر درون سینه و تنهای تنها مست مست
اشعار عاشقانه رحیم معینی کرمانشاهی
ای جهان زشتخو اینقدر زیبایی چرا
با همه نادان نوازیهات دانایی چرا؟
اشعار رحیم معینی کرمانشاهی
زرنگی نارفیقا! نیست این، چون باز شد دستت
رفیقان را زپا افکندن و گردن فرازی ها
شعری کوتاه از رحیم معینی کرمانشاهی
گر مقدر بشود، سلک سلاطین پوید
سالک بیخبر خفته به راهی،گاهی
بهترین اشعار رحیم معینی کرمانشاهی
در چشم من، چه جلوه ای از بامداد عمر
من شمع نیم سوخته ی شام هستی ام
دانلود مجموعه اشعار رحیم معینی کرمانشاهی
شب وروزم بسوز وساز بی امان طی شد
گهی از ساختن نالم گهی از سوختن گویم
اشعار رحیم معینی کرمانشاهی
می کوبم ومی رقصم ، می نالم ومی خوانم
در بزم جهان شور مستانه چنین باید
شعر رحیم معینی کرمانشاهی
گمگشته ای در خویشم ساقی تو پیدایم کن
با ساغر شیدایی سرمست و شیدایم کن
دیوان اشعار رحیم معینی کرمانشاهی
با سری از باده ی آتش به پاکن گرم گرم
با دلی دیوانه و رسوای رسوا مست مست
اشعار عاشقانه رحیم معینی کرمانشاهی
سنگدل تر می شوی با مردم آشفته بخت
مست دل بشکسته را بشکسته مینایی چرا؟
اشعار ناب رحیم معینی کرمانشاهی
تو چون کرکس، به مشتی استخوان دلبستگی داری
بنازم همت والای باز و بی نیازی ها
بهترین اشعار رحیم معینی کرمانشاهی
قصه یوسف و آن قوم چه خوش پندی بود
به عزیزی رسد افتاده به چاهی،گاهی
شعر کردی رحیم معینی کرمانشاهی
صاحبدلان، ز صحبت من، مست کی شوند
من خود شراب ریخته از جام هستی ام
شعر از رحیم معینی کرمانشاهی
خدا را مهلتی ای باغبان تا زین قفس گاهی
برون آرم سر وحالی به مرغان چمن گویم
بهترین شعر رحیم معینی کرمانشاهی
من این همه شیدایی ، دارم ز لب جامی
در دست تو ای ساقی ، پیمانه چنین باید
شعر معروف رحیم معینی کرمانشاهی
در سینه پنهان کردم فریاد آوازم را
محض خدا روزگار مشکن دگر سازم را
معروفترین شعر رحیم معینی کرمانشاهی
در میان کوچه ها افتان و خیزان چون نسیم
جامه وارون کرده و شیدای شیدا مست مست
نابترین شعر رحیم معینی کرمانشاهی
چون غمی را پروری با صد غرور آیی به رقص
چون نشاطی آوری با نقش رویایی چرا؟
دانلود کتاب شعر رحیم معینی کرمانشاهی
تو ظاهرساز و من حقگو، ندارد غیر از این حاصل
من و از کس بریدن ها، تو و ناکس نوازی ها
دانلود مجموعه اشعار رحیم معینی کرمانشاهی
روشنی بخش از آنم که بسوزم چون شمع
روسپیدی بود از بخت سیاهی،گاهی
شعری کوتاه از رحیم معینی کرمانشاهی
تومار زندگانیم ای نیستی بپیچ
دیگر بس است قصه ی ایام هستی ام
شعر رحیم معینی کرمانشاهی
بگویم عاشقم ، بی همدمم ، دیوانه ام ، مستم
نمی دانم کدامین حال و درد خویشتن گویم
شعر کردی رحیم معینی کرمانشاهی
بر تربت من جانا ، مستی کن ودست افشان
خندیدن بر دنیا ، رندانه چنین باید
شعر از رحیم معینی کرمانشاهی
در سینه پنهان کردم فریاد آوازم را
محض خدا روزگار مشکن دگر سازم را
بهترین شعر رحیم معینی کرمانشاهی
با همین شبگردی و دیوانگی از شور عشق
بازگشتم امشب از میخانه اما مست مست
شعر معروف رحیم معینی کرمانشاهی
با توام اشک تسکین بخش خاطر شوی من
گاه نور و گه نقاب چشم بینایی چرا؟
معروفترین شعر رحیم معینی کرمانشاهی
مرغ محبتم من ، کی آب و دانه خواهم
با من یگانگی کن ، یار یگانه خواهم
شمعی فسرده هستم ، بی عشق مرده هستم
روشن گرم بخواهی سوز شبانه خواهم
نابترین شعر رحیم معینی کرمانشاهی
افسانه محبت ، هر چند کس نخواند
من سر گذشت خود را ، پر زین فسانه خواهم
بام و دری نبینم ، تا از قفس گریزم
بال و پری ندارم ، تا آشیانه خواهم
دانلود کتاب شعر رحیم معینی کرمانشاهی
تا هر زمان به شکلی ، رنگی بخود نگیرم
جان و تنی رها از ، قید زمانه خواهم
می آنقدر بنوشم ، تا در رهت چو بینم
مستی بهانه سازم ، گم کرده خانه خواهم
دیوان اشعار رحیم معینی کرمانشاهی
سوختم در شوره زار عمر ، چون خودرو گیاهی
ناله ای هم نیست تا سودا کنم با سوز آهی
نیستم افسرده خاطر هیچ از این افتاده پایی
صد هزاران روی دارد چرخ با چرخ کلاهی
اشعار عاشقانه رحیم معینی کرمانشاهی
ابر رحمت را گو ببارد ، تا بنوشد جرعه آبی
ساقه خشک گیاه تشنه کام بی گناهی
من کیم ؟ جویای عشقی ، از دل نامهربانی
من چه هستم ، هاله محو جمال روی ماهی
اشعار رحیم معینی کرمانشاهی
من چه ام ؟شمع شب افروزی بکوی بی وفایی
مشعل خود سوزی و تا سر نبرده شامگاهی
من کیم ؟ در سایه غم آرمیده خسته صیدی
بال وپر بسته ، اسیر و بندی بخت سیاهی
شعری کوتاه از رحیم معینی کرمانشاهی
جز صفای خاطر محزون ، ندارم خصم جانی
جز محبت در جهان ، هر گز نکردم اشتباهی
مو مکن آشفته آخر بسته جان من بمویی
مگسلان پیوند ، بسته کوه صبر من بکاهی
بهترین اشعار رحیم معینی کرمانشاهی
یا سخن با من بگو ، تا خوش کنم دل را بحرفی
یا نوازش کن دلم را با نگاه گاه گاهی
هیچ می دانی چها می دانم از چشم خموشت
رازها خواند دل من ، از سکوت هر نگاهی
داروی دردم تو داری نا امید از در مرانم
ای بقربان تو جان دردمند من الهی
دانلود مجموعه اشعار رحیم معینی کرمانشاهی
تو با یک چشم با خلق و، به دیگر چشم با مایی
بدین منظور گم کردن ، مشوّش ساز دل هایی
اشعار رحیم معینی کرمانشاهی
روی دیدار توأم نیست ، وضو از چه کنم ؟
دیگر این جامه صد وصله رفو از چه کنم ؟
شعر رحیم معینی کرمانشاهی
آنجا که تویی غم نبود ، رنج و بلا هم
مستی نبود دل نبود ، شور و نوا هم
دیوان اشعار رحیم معینی کرمانشاهی
ناز کمتر کن ، که من اهل تمنا نیستم
زنده با عشقم ، اسیر سود و سودا نیستم
اشعار عاشقانه رحیم معینی کرمانشاهی
بدوستی نتوان تکیه این زمان کردن
بروی آب ، نمی باید آشیان کردن
اشعار ناب رحیم معینی کرمانشاهی
بیان درد مکن ، جز برای صاحبدرد
من اهل دردم و، دانم دوای صاحبدرد
بهترین اشعار رحیم معینی کرمانشاهی
در زدم و گفت کیست ؟ گفتمش ای دوست ، دوست
گفت در آن دوست چیست ؟ گفتمش ای دوست ، دوست
شعر کردی رحیم معینی کرمانشاهی
تو ای آهوی من کجا می گریزی
چه کردم که بی اعتنا می گریزی
شعر از رحیم معینی کرمانشاهی
با من آئید به میخانه که جانان اینجاست
عشق و شوریدگی و حال و دل و جان اینجاست
بهترین شعر رحیم معینی کرمانشاهی
ای ساقی آرامم کن دیوانه ام رامم کن
من خسته ایامم ساقی تو آرامم کن
شعر معروف رحیم معینی کرمانشاهی
من که مشغولم بکاردل ، چه تدبیری مرا
منکه بیزارم ز کارگل ، چه تزویری مرا
معروفترین شعر رحیم معینی کرمانشاهی
نباشم گر در این محفل ، چه غم ، دیوانه ای کمتر
خوش آن روزی ز خاطر ها روم ، افسانه ای کمتر
بگو برق بلاخیزی بسوزد خرمن عمرم
بگرد شمع هستی ، بی خبر پروانه ای کمتر
نابترین شعر رحیم معینی کرمانشاهی
تو ای تیر قضا ، صیدی ز من بهتر کجا جویی
به کنج این قفس مرغ ِ نچیده دانه ای کمتر
چه خواهد شد نباشد گر چو من مرغ سخنگویی
نوایی کم ، غمی کم ، ناله ی مستانه ای کمتر
دانلود کتاب شعر رحیم معینی کرمانشاهی
ز جمع خود برانیدم که همدردی نمی بینم
میانِ آشنایانِ جهان ، بیگانه ای کمتر
چه حاصل زین همه شور و نوای عاشقی ای دل
نداری تاب مستی جانِ من ، پیمانه ای کمتر