زندگینامه آدولف هیتلر و سخنرانی معروف و مرگ هیتلر
زندگینامه آدولف هیتلر و سخنرانی معروف و مرگ هیتلر در سایت علم سرا
علم سرا >>> عکس >>> زندگینامه سیاست مداران >>> در این مطلب به زندگینامه آدولف هیتلر از قدرت تا مرگ می پردازیم.
آدولف بزرگترین ناگفته تاریخ
در طول تاریخ در زمینه های مختلف افرادی وجود دارند که خیلی مشهور بودند در زمان خود و هنوز هم همه آنها را می شناسند.مانند گوته و مارادونا و پله و هیتلر و دکتر مصدق. در این مطلب به زندگی هیتلر می پردازیم
زندگینامه هیتلر
آدولف هیتلر Adolf Hitler که در 20 آپریل 1889 در اتریش متولد شد و در 3 آپریل 1945 در حالی که 56 سال و 10 روز داشت از دنیا رفت.او رهبر کاریزماتیک دسته ملی سوسیالیست کارگران آلمان که به انها نازی ها می گفتند بود.بین سالهای 1933 تا 1945 به مدت 12 سال صدراعظم آلمان بود و از سال 1934 برآلمان حکومت کرد.او متولد اتریش بود ولی از یک خانواده آلمانی زبان
عضویت هیتلر به دسته نازی
شاید برایتان جالب باشد که آدولف هیتلر به عنوان یک سرباز قدیمی نشاندار جنگ جهانی اول در سال ۱۹۲۰ به دسته نازی ها پیوست و در کمال تعجب در سال ۱۹۲۱ به ریاست آن رسید. او در سال ۱۹۲۳ به خاطر شرکت در کودتایی معروف به «کودتای آبجوفروشی مونیخ» به تحمل ۵ سال زندان محکوم می شود و در همین موقع کتاب نبرد من را نوشت. او پس از آزادی از زندان، با فرمان ایدههای ملیگرایی، ضدکمونیستی، یهودستیزی و ایراد سخنرانیهای پرشور بر ضد پیمان ورسای، پشتیبانان بسیاری در کشور آلمان بهدست آورد. هیتلر در سال ۱۹۳۳ به مقام صدراعظمی رسید. مجموعهٔ ارتشی-صنعتی آلمان در زمان صدارت وی توانست قوای تحلیلرفتهٔ این کشور را ترمیم و آن را تبدیل به یکی از قدرتهای برتر اروپا در زمان خود کند. هیتلر سیاست خارجی خود را با هدف سیاست لبنسراوم دنبال نمود و یکی از دلایل ابتدا و عمدهٔ وقوع جنگ جهانی دوم تهاجم به لهستان در ۱۹۳۹ بود که در نتیجه، بریتانیا و فرانسه به آلمان اعلام جنگ کردند؛ جنگی که بین دو قدرت نیروهای محور و نیروهای متفقین درگرفت و در طی این مدت اروپا و همچنین سایر نقاط دنیا شاهد ویرانیها و کشته شدگان زیادی بود. اگرچه در عرض سه سال، آلمان و نیروهای متحدش بیشتر مناطق اروپا، بخشهای قابلتوجهی از آفریقا، شرق آسیا، و اقیانوسیه را تسخیر کردند، اما نیروهای متفقین از سال ۱۹۴۲ به بعد، از آنان پیشی گرفت و در سال ۱۹۴۵، رایش آلمان بزرگ را از هر سو تسلط نمودند.
ازدواج هیتلر
هیتلر در ۲۹ آوریل ۱۹۴۵ در روزهای پایانیِ جنگ برلین، با اوا براون که برای سالهای زیادی معشوقهٔ او بود ازدواج کرد. در ۳۰ آوریل، یعنی یک روز پس از ازدواجش، به همراه همسرش خودکشی کرد.
دوران کودکی هیتلر
محل تولد هیتلر، براونا آم این خانهای که هیتلر نوجوانی اش را در آن جا گذشت، عکس در سال ۱۹۸۴ گرفته شده است.آدولف هیتلر حدود ساعت ۰۶:۳۰ بعد از ظهر ۲۰ آوریل ۱۸۸۹ در مسافرخانهای در شهری مرزی و کوچک به اسم برانآئو ام این در اتریش، بین مرز اتریش و امپراتوری آلمان متولد شد. پدر او آلویس هیتلر (۱۸۳۷ – ۱۹۰۳)، یک کارمند پائین رتبه گمرک بود. مادر هیتلر، کلارا هیتلر (زادهٔ پولتزل)، دومین دختر عموی آلویس بود. او شش بچه به دنیا آورد. تنها آدولف، که دومین فرزندش بود، و خواهر کوچکش پاولا در کودکی زنده ماندند. هنگامی که هیتلر ۳ ساله بود خانواده او به ایالت باواریا در جنوب آلمان هجرت کردند. درسال ۱۸۹۴ خانواده هیتلر به نزدیکی شهر لینز هجرت کردند و تا زمان بازنشستگی پدر هیتلر در آنجا ماندند، در این دوره هیتلر به عنوان کودکی خستگی ناپذیر به بازی و درس در مدرسهای نزدیک به خانه مشغول بود. برادر او ادموند بر اثر بیماری سرخک در ۲ فوریه ۱۹۰۰ فوت کرد و این اتفاق تأثیری همیشگی در هیتلر ایجاد کرد و اعتماد به نفس هیتلر را تا حدود بسیاری تضعیف کرد و باعث شد آدولف هیتلر بداخلاق شود و همواره با پدر خود بحثهای طولانی داشته باشد. روابط هیتلر با مادرش بسیار خوب و صمیمانه بود و این کاملاً برعکس روابط او با پدرش بود که معمولاً او را کتک میزد با اینکه هیتلر علاقهمند بود به رشته هنر بپردازد ولی پدر وی او را به مدرسه فنی فرستاد، هیتلر بعدها در کتاب نبرد من اعتراف کرد که «امیدوارم بتوانم چند سال عقب افتادگی که پدرم به من تحمیل کرد را جبران کنم». هیتلر حتی در زمینه سیاسی هم با پدر خود اختلاف داشت، پدر هیتلر فردی باورمند به امپراتوری اتریش بود اما هیتلر خود و اتریش را جزء آلمان و امپراطوری روم باستان میدانست. پس از مرگ پدر هیتلر در ۳ ژانویه ۱۹۰۳ وی مدرسه فنی را ترک کرد. آدولف هیتلر در کتابش نبرد من، لحنی مودبانه دربارهٔ پدرش دارد، به هر حال او ابراز میکرد تصمیم جدی که برای نقاش شدن داشت باعث تضاد نظرات بسیاری در بین آنها شده بود
وصیت نامه هیتلر
آدولف هیتلر زمانی که ستادش به احاطه کامل روسها در آمده بود و پیش از خود کشی اش دو وصیت نامه تنظیم می کنند. اولین وصیت نامه سیاسی و دوم وصیت نامه شخصی شان. این وصیت نامه ، وصیت نامه سیاسی آدولف هیتلر است که برای اولین بار به صورت کامل به زبان فارسی در آمده است. پیش از این وصیتنامه های آدولف هیتلر که به فارسی ترجمه شده بودند کامل نبودند و حدود 60 درصد از آن بوده. امیدواریم این مطلب مورد توجه همه علاقه مندان قرار گیرد.
متن کامل وصیت نامه آدولف هیتلر
از زمانی که داوطلبانه و در کمال فروتنی در جنگ اوّل جهانی که به کشور رایش تحمیل شد خدمت کردم ، سی سال می گذرد.در این سه دهه ، تنها راهنمای من در تمام افکار ، اعمال و زندگیم ، عشق و وفاداری نسبت به این ملّت بوده است. این عشق و علاقه به من قدرت می داد تا بتوانم پیرامون سختترین مسائلی که اکنون در برابر یک موجود فانی قرار گرفته است ، تصمیم بگیرم. در این سه دهه ، تمام سلامت و نیرویم را صرف کرده ام.
هیتلر و مردم آلمان
اینکه من و یا هر کس دیگری در آلمان در سال ۱۹۳۹ خواستار جنگ بوده ایم ، به هیچ وجه واقعیّت ندارد. این جنگ ، به ویژه ، خواستهٔ دولتمردانی بود که یا خود یهودی بودند و یا در راه منافع یهودیان فعالیّت می کردند و همانها بودند که به جنگ دامن زدند. من پیشنهادات بسیاری برای کنترل و محدود کردن تسلیحات نظامی ارائه کرده ام, که آیندگان برای تمام زمانها نتوانند از مسئولیت پذیری من برای آغاز جنگ چشم پوشی کنند. پیش از این من هرگز آرزو نمیکردم که پس از جنگ جهانی مرگبار اول , دومی بر علیه انگلیس و یا حتی آمریکا رخ دهد.قرنها خواهد گذشت, و خارج از ویرانه های شهرهای ما و آثار نفرت و تنفر از اینها که اکنون مسئول هستند و ما مجبوریم بابت همه چیز از آنها سپاسگزاری کنیم, یهودیان بین المللی و یارانشان رشد خواهند کرد.
پیشنهاد هیتلر برای حل مشکل با لهستان
سه روز قبل از آغاز جنگ بین آلمان و لهستان من برای بار چندم پیشنهاد خودم را برای حل مشکل بین آلمان و لهستان که شبیه مورد منطقه ی saar بود به سفیر بریتانیا در برلین اعلام کردم, که منطقه ی مورد نظر(منطقه ی آلمانی نشین لهستان) تحت نظارت بین المللی قرار گیرد. این پیشنهاد من را هیچکس نمیتواند انکار کند, این پیشنهاد تنها به این دلیل رد شد که محافل پیشرو در سیاستهای انگلیس جنگ میخواستند, زیرا هم کمی امیدوار بودند به مسئله ی تجارت و پر شدن حسابهایشان و هم تحت تاثیر تبلیغات گسترده ی بین المللی یهودیان بودند.
هیتلر و توصیه به اروپا
همچنین من آن را خیلی ساده میکنم که, اگر ملل اروپایی دوباره مانند سهام بین این توطئه گران بین المللی پول و امور مالی خرید فروش شوند, پس این نژاد یهود مسئول تحمیل کردن این مبارزات و جنگهای مرگبار است.من بیش از این هیچ کس را در شک و تردید نمیگذارم در این زمان که ممکن است میلیونها کودک آریایی از مردم اروپا از گرسنگی بمیرند و میلیونها مرد بزرگسال به طور دردناکی کشته شوند و صدها هزار زن و کودک در شهرها بمباران شوند و جنازه ی سوخته ی آنها در شهرها پراکنده شود, بدون اینکه جنایتکار واقعی به خاطر گناهانش مجازات شود, حتی اگر به وسیله ی انسانیت بیشتر….
هیتلر
در پی شش سال جنگی که علیرغم تمام موانع ، روزی از آن به عنوان با شکوهترین و قهرمانانه ترین جلوهٔ مبارزات یک کشور به منظور بقای یک ملّت ، یاد خواهد شد؛ من نمی توانم از شهری که پایتخت این کشور است ، دست بردارم.از آنجا که نیرویمان ناچیز تر از آن است که بتوانیم بیش از این در برابر حملهٔ دشمن مقاومت کنیم و مقاومت ما نیز به تدریج به وسیلهٔ مردانی کور و بی اراده تحلیل خواهد رفت ، آرزو می کنم که در سرنوشت میلیونها انسان دیگری که تصمیم گرفته اند در این شهر باقی بمانند ، شریک باشم.گذشته از این ، هرگز در دستهای دشمنانی که خواستار نمایشی تازه جهت توده های دیوانهٔ خود هستند ، نخواهم افتاد. تصمیم گرفته ام در برلین بمانم ، و در لحظه ای که مطمئن شوم که وضعیت پیشوا و حکومت در معرض خطر و سقوط حتمی قرار گرفته است ، مرگ را داوطلبانه پذیرا شوم.با قلبی شاد و آگاهی از یک وحدت بی مانند در تاریخ ، از فداکاری ها و دستاوردهای سربازانمان در جبهه های جنگ ، زنانمان در خانه ها ، دهقانان و کارگران و جوانانمان تشکّر و قدردانی می کنم.
آرزوهای هیتلر
آرزو و درخواستم این است که ملّت آلمان ،
هرگز و تحت هیچ شرایطی در هیچ مبارزه ای تسلیم نشوند و با تمام توان خود ، و
با وفاداری نسبت به مبانی و اصول «کلاوزه ویتز» علیه دشمنان سرزمین مادری
خود بجنگند.از وفاداری سربازان آلمان و نیز از مشارکت و همدلی من با آنها
در مرگ ، بذری در زمین پاشیده خواهد شد که روزی در تاریخ آلمان رشد خواهد
کرد و در نتیجه یک ملّت متحد واقعی را تحقق خواهد بخشید…
بسیاری از مردان و زنان شجاع تصمیم گرفتند که زندگی خود را به زندگی من گره
بزنند, تا در واپسین لحظات من از آنها التماس کنم و به آنان دستور دهم که
این کار را انجام ندهند تا در جنگ های ملی بیشتری شرکت کنند.من از سران
ارتش ,نیروی هوایی, نیروی دریایی تمنا میکنم که با هر وسیله ی ممکن خود را
تقویت کنند. با حس ناسیونال سوسیالیستی میتوانند روح سربازان را تقویت
کنند, با اشاره به این موضوع که من خودم به عنوان بنیانگذار و خالق جنبش
مرگ را به تضعیف نفس و یا حتی تسلیم شدن ترجیح دادم.
هیتلر و توصیه به مردم آلمان
ممکن است این کار, در برخی زمانهای آینده به بخشی از افتخار افسران آلمانی تبدیل گردد-مانند همین الان موردی در نیروی دریایی ما- حس افتخاری که مانند یک رمز مطیع شدن یک ناحیه یا یک شهر را غیر ممکن میسازد.و مهمتر از همه رهبران ما در اینجا باید مانند یک الگوی درخشان, صادقانه تا سر حد مرگ به وظیفه ی خود عمل کنند.