جوک باحال
جوک به تازگی، یک گروه از دانشمندان و روانشناسان تصمیم را امتحان کنید و دریابید که چه چیزی جالب ترین شوخی در جهان بود. مسلم است که این قرار بود که یک کار دشوار، به هیچ دو نفر تا کنون واقعا در مورد آنچه خنده دار است و چه چیزی نیست به توافق برسند جوک - به ویژه هنگامی که از کشورهای مختلف هستند.
در برخی از راه، این عجیب است. گفتن جوک ها، همراه با داستان (که فعالیت های مشابه)، یکی از فعالیت های مکرر و گسترده در سراسر جهان است. همه کشورها، همه فرهنگ ها، همه زبان ها جوک های خود را. بر خلاف داستان، با این حال، جوک گاهی اوقات خنده دار نیست و یا اغلب به طور کامل به افرادی که بخشی از آن فرهنگ غیر قابل درک.
برخی از کارها را انجام باقی می ماند همان - جوک بسیاری از سراسر جهان دوست را به تمسخر افرادی که احمق هستند، و یا گاهی اوقات مردم در قدرت. بسیاری از جوک ها در مورد تابو است - جوک می تواند یک راه از صحبت کردن در مورد چیزهایی که در جامعه عادی "مودب" ما امکان پذیر نیست به ذکر است. مشکل این است که، البته، این است که مردم در قدرت و یا تابو افراد، برای مثال، تغییر از کشوری به کشور و از فرهنگی به فرهنگ.
به هر حال، پس از یک بررسی علمی جدی ساله، در اینجا شوخی که کارشناسان تصمیم جالب ترین شوخی در جهان بود است:جوک
دو شکارچیان در جنگل هستند. یکی از آنها می افتد به زمین. او به نظر نمی رسد تنفس، چشمان او بسته شده است. شکارچی دیگر طول می کشد از تلفن همراه خود و خواستار خدمات اورژانس. "! دوست من مرده است" او به اپراتور گریه می کند، "چه می توانم انجام دهم؟" اپراتور، با صدای آرام می گوید: "نگران نباش. من می توانم کمک کنم. اول، مطمئن شوید که او مرده است. "یک سکوت، پس از آن یک شات شنیده وجود دارد. بنگ! صدای شکارچی می آید در خط. او می گوید: "OK، حالا چه؟"
. من در مورد شما نمی دانم، اما من جوک فکر می کنم این است که شاید کمی سرگرم کننده و نه از طرف تقسیم. فرهنگی،
آن را به ما بستگی دارد که اغلب شکارچیان دانستن در نظر گرفته نمی شود از
افراد خیلی باهوش، و اغلب آنها کاملا خشونت آمیز می باشد. اما شاید این است تا در سراسر جهان نیست. یک شوخی در مورد چیزی که واقعا جوک یک موضوع خنده دار نیست - آن را کاملا "سیاه و سفید" شوخی است نیز می باشد. کارشناسان همچنین دریافتند دوم جالب ترین شوخی در جهان است. ایناهاش:
شرلوک هلمز و دکتر واتسون در سفر کمپینگ. بعد از شام خوب و یک بطری شراب، آنها را برای شب جوک بازنشسته، و رفتن به خواب.
چند ساعت بعد، هولمز بیدار شده و می پرسد دوست وفادار خود. "واتسون، نگاه کردن به آسمان و به من بگویید چه می بینید.""من میلیون ها و میلیون ستاره را مشاهده کنید، هولمز" پاسخ واتسون.جوک "و چه چیزی شما را از آن استنتاج؟"واتسون فکر می کند برای یک دقیقه."خب، نجوم، آن را به من می گوید که میلیون ها نفر از کهکشان ها و به طور بالقوه میلیاردها سیاره وجود دارد. از من شاهد است که زحل جوک در لئو. است، من اینطور نتیجه بگیریم که زمان حدود ربع سه. ، من شک دارم که ما یک
روز زیبا فردا داشته باشد. اعتقادی، من می توانید ببینید که خدا همه
قدرتمند است، و این که ما بخشی کوچک و ناچیز از جهان است. چه آن را به شما
بگویم، هولمز؟ "هولمز سکوت برای یک لحظه است. "واتسون، شما ادم سفیه و احمق!" جوک او میگوید. "کسی به سرقت رفته چادر ما!"
من شخصا فکر می کنم این بهتر است - شاید هنوز هم دقیقا نمی سمت شکاف، اما مطمئنا یک دنده-قمقمه. درک این شوخی، با این حال، بستگی دارد به ما دانستن که شرلوک هلمز و دکتر واتسون می باشد. این شهر همچنین جوک دارای پایان غیر منتظره - این چیزی است که برای اکثر جوک ها ضروری است. تعجب می تواند خنده دار.
می تواند به متخصصان در پایان تصمیم بگیرند جوک که چه خنده دار است؟ برخی از چیزهایی که بسیار بیش از حد پیچیده، حتی برای دانشمندان.